پیام مازند

آخرين مطالب

شهیدانی که آبروی محله شدند؛

مادران انتظار؛ 35 سال چشم به راه علیرضا مقالات

  بزرگنمايي:

پیام مازند - سوادکوه - 35 سال از چشم انتظاری مادر شهید بازیار می گذرد و می گوید که عمرم به سر آمد و هنوز یوسفم بازنگشته است.

 پیراهنی را نشان می‌دهد که پیش از رفتن به جبهه، پسرش به تن داشته و در طی این 35 سال آن را با خود نگهداشته، یادگاری از یوسفی که دیگر خبری از او نشده است.
روستای ممشی از توابع سوادکوه در شیب کوهستان قرار گرفته و کوچه‌های خاکی روستا یک به یک به نام شهدای همین روستا نام‌گذاری شده است. پیاده به سمت خانه شهید علیرضا بازیار می‌رویم. ابتدای کوچه برای استقبال از میهمانان شیرینی و شربت می‌دهند و عکس شهید را در گوشه‌ای دیگر گذاشته‌اند. وارد خانه شهید می‌شویم؛ خانه‌ای قدیمی با سقف و نرده‌های چوبی که شهید علیرضا نیز در ساخت آن نقش داشته است. اولیا بازیار، خواهر شهید در این‌باره می‌گوید: در آن زمان خانه‌سازی با گل و چوب بود و او در ساخت این خانه بسیار کمک کرد. هر چند سن کمی داشت اما بسیار کمک کار بود و در مقایسه با بچه‌های 13 ساله امروزی بسیار بیشتر از سنش رفتار می‌کرد و انگار از اول انتخاب شده بود .
وارد خانه که می‌شویم، در یکی از اتاق‌ها پارچه‌ای پهن کرده‌اند و عکس او را به همراه دو دایی و پسرعموی شهیدش گذاشته‌اند و در گوشه‌ای دیگر، شناسنامه و وصیت‌نامه‌اش اما آنچه بیشتر از همه توجه را به خود جلب می‌کند، کوله‌ای است که هنوز رد خون بر آن وجود دارد. خواهر شهید می‌گوید: علیرضا فرزند اول خانواده بود و من از او کوچکتر بودم و پس از مفقودالاثر شدنش و در آن بی‌خبری، بعد از چهار سال کیفی از او برایمان آوردند که در آن یک پیراهن و سه حبه قند بود .

سال تولد شناسنامه‌اش خراشیده شده و روی آن نوشته شده؛ متولد سال 46، اما برادرش، محمدرضا، می‌گوید: علیرضا متولد سال 48 بود، اما چون چندین بار به سپاه شهرستان سوادکوه رفته بود و به خاطر سن کم به او اجازه ثبت نام نداده بودند، سال تولدش را در شناسنامه تغییر داد و توانست اعزام شود. سه ماه آموزشی را که طی کرد برای دو روز به خانه بازگشت و دوباره به جبهه رفت و از آن روز تا به امروز دیگر کسی نه خبری از لحظه شهادتش داد و نه اسارتش .
مادر شهید: ترجیح می‌دهم دردها همراهم باشند اما یاد و خاطره فرزندم را فراموش نکنم
از زمان بی‌خبری علیرضا در سال 62 ، حمیرا آستین، مادر شهید علیرضا هر روز به رادیو گوش می‌داد تا شاید پیامی از فرزندش بیاید و پس از بازگشت اولین گروه آزادگان، در جستجوی فرزند عکس به دست، به خانه آزادگان می‌رفت اما هیچ نشانی نیافت و می‌گوید: هنوز هم که تلویزیون فیلمی از رزمندگان نشان می‌دهد، دنبال او می‌گردم تا شاید یک بار دیگر بتوانم تصویر او را ببینم و دلم کمی آرام گیرد. دکترها پیشنهاد دادند تا قرصی بخورم و با فراموشی دردهایم کمتر شود اما مگر می‌شود مادری بخواهد فرزندش را فراموش کند. ترجیح می‌دهم دردها همراهم باشند اما یاد و خاطره فرزندم را فراموش نکنم .
هنوز هم بعد گذشت این همه سال، هنگام شب، وقتی سر بر بالین می‌گذارد، به یاد فرزندش می‌گوید: مادر به فدایت، کجا شهید شدی؟ آیا موقع افتادن بر خاک مرا صدا زدی و در آن موقع کسی بر بالینت بود؟
پیراهنی را نشان می‌دهد که پیش از رفتن به جبهه، پسرش به تن داشته و طی این 35 سال آن را با خود نگهداشته، یادگاری از یوسفی که دیگر خبری از او نشده است و ادامه می‌دهد: اینکه مزاری ندارد برایم سخت است و چند سال پیش که در روستا برای شهدا یادبود درست کردند، در روستا نبودم اما در آن روز به هر سختی آمدم و وقتی مزار را دیدم با آنکه خالی بود اما انگار دلم کمی قرار گرفت و دنیا را به من دادند. حالا وقتی دلم بسیار می گیرد، سر مزارش می‌روم .

با بغضی در گلو ادامه می‌دهد: عمر من رو به اتمام است و هنوز فرزندم بازنگشته، به فرزندانم سفارش کردم مرا در حیاط امام‌زاده روستا دفن کنند و پس از مرگم هر چه از فرزندم پیدا شد، هر چقدر کوچک، او را در کنارم، در حیاط امام‌زاده دفن کنند چرا که می‌دانم در آن روزها چه ارادتی به این امام‌زاده داشته است .
همراه مادر شهید علیرضا بازیار به خانه همسایه می‌رویم. همسایه، خواهرزاده او و مادر شهید چراغعلی بازیار است که 4 سال پس از او و در سال 66 شهید شد. شهید 15 ساله‌، دانش‌آموزی که اولین چیزی که در آن روزها همه از او می‌گفتند؛ کوچک بودنش بود اما اکنون تنها به بزرگی از او یاد می‌شود .
مادر شهید چراغعلی بازیار از روز اعزام او می‌گوید: موقع اعزام برخی از مردم گفتند که او چقدر کوچک است و مادرش چه کسی است؟ و من گفتم من مادرش هستم و به او قول داده‌ام که اجازه دهم تا برود. او رفت و بعد هنگامی که پسر دایی‌ام شهید شد، آمد و گفت؛ اگر شهید شدم مرا کنار این شهید دفن کنید و همه در آن زمان می‌گفتند که با این کوچکی به خط مقدم نمی‌روی که شهید ‌شوی و او می‌گفت آب رساندن به رزمندگان افتخاری برای من است و شهادت افتخار بزرگی است و 40 روز بعد پیکر فرزند شهیدم آوردند.
طرح "شهید، آبروی محله" بهانه‌ای برای دیدار خانواده شهدا در روستای مِمشی از توابع شهرستان سوادکوه شده است، روستایی کوچک بر فراز رشته کوه‌های البرز و جایی نزدیک به آسمان که این آسمانی بودنش وامدار 12 شهید دفاع مقدس است؛ از سردار کمیل ایمانی گرفته تا دانش‌آموزان شهید علیرضا و چراغعلی بازیار.

لینک کوتاه:
https://www.payamemazand.ir/Fa/News/58690/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

آفتاب گرم بهاری در مازندران

رستاخیز یکخوابه ها در تهران / اجاره آپارتمان 30 تا 50 متر

ماجرای قطع 40 اصله درخت در کجور نوشهر از زبان رئیس منابع طبیعی

موج کوتاه در دریای خزر

بازدید بیش از 3میلیون زائر از یادمان‌های شهدا

سخنان سردار رادان درباره اجرای طرح حجاب «نور»/ «چشم مردم وقتی به بی‌حیایی عادت کند، آرام آرام غیرت گرفته می شود»

اعلام آمادگی روس‌ها برای سرمایه گذاری در بندر امیرآباد

افتتاح مجموعه ورزشی پشته حسین آباد خرم آباد

وضعیت جاده‌ها، امروز 7 اردیبهشت 1403؛ ترافیک سنگین در محور چالوس

ماجرای قطع 40 درخت در نوشهر

پرهزینه و زیان‌ده؛ پول قرارداد پرداخت بازیکنان استقلال و پرسپولیس از جیب کارگران و بازنشستگان!

طرح مشاوران ترامپ برای مجازات کشور‌هایی که دلار را کنار می‌گذارند

تداوم پایداری جوی تا نیمه هفته آینده در مازندران

رشته های دانشگاهی را به سمت نیازهای جامعه سوق دهیم

ترافیک سنگین در محور چالوس/بارش باران در برخی محورهای 3 استان

طرح نیمه‌تمام زباله‌سوز ساری به کجا رسید؟

شکایت شرکت نقل‌وانتقالاتی از پورتو برای پول انتقال طارمی

علاقه مندی روس‌ها برای سرمایه گذاری در بندر امیرآباد

تصاویری از تجمع روحانیون در حمایت از طرح «نور» با لباس جنگی

ترافیک سنگین در محورهای کرج - چالوس

برگزاری جلسه بررسی نحوه تقسیم و توزیع آب در دشت هراز

تقدیر پلیس از بانوان آبادانی

ضرب و شتم شدید یک پرستار در بیمارستان چالوس/ پیگیری قضایی در حال انجام است

نشست استاندار مازندران با نخبگان و شرکت‌های دانش‌بنیان استان

روس‌ها متقاضی سرمایه گذاری در بندر امیرآباد

تصاویر قطع 40 اصله درخت در کجور آرشیوی است

نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان

ایمن سازی و تاب آوری خط تغذیه گاز 110 میلیمتر پلی اتیلن در چگنی

ماجرای قطع 40 اصله درخت در کجور چیست؟

ضرورت لایروبی مستمر حوضچه نیروگاه نکا

استقبال از قهرمان قایقرانی آسیا و مرد المپیکی در بابلسر

تعجب آلمانی‌ها از سرعت سقوط پول ملی ایران!

لزوم لایروبی مستمر حوضچه نیروگاه نکا

دعوت استاندار از سرمایه گذاران و خیران برای مشارکت در طرحهای توسعه استان

دعوت استاندار لرستان سرمایه گذاران و خیران برای مشارکت در طرحهای توسعه استان

برگزاری با کیفیت کنکور مورد توجه دولت سیزدهم است

استقبال بابلسری‌ها از مرد المپیکی قایقرانی

موسوی سومین طلایی مازندران در پیکار‌های انتخابی ووشو جام جهانی

ترافیک سنگین در محور چالوس/ این محورها مسدود هستند

ضرب‌الاجل استاندار لرستان برای قدیمی‌ترین پروژه خرم‌آباد

تقدیر آیت‌الله مکارم‌شیرازی از اقدامات فراجا در مسئله حجاب

عملیات «وعده صادق» ابهت پوشالی و شکستنی اسراییل رو اثبات کرد

دولت سیزدهم در مبارزه با فساد کارنامه خوبی ارائه دهد

اجرای اعمال محدودیت‌های ترافیکی در محورهای مواصلاتی مازندران

پایان نوبت نخست آزمون سراسری مازندران در صحت و امنیت

(تصاویر) تجمع روحانیون در حمایت از « طرح نور » با لباس جنگی

ببینید | پول بده لایک کن!

چالوس / ضرب و شتم پرستار در بیمارستان

از «گشت ارشاد» تا «طرح نور» فقط دو نوروز فاصله افتاد؛ برای زنان پرونده قضایی تشکیل می‌شود؟

تاکید امام جمعه قم بر همراهی همه دستگاها برای استمرار اجرای طرح نور