پیام مازند - ایسنا / محمود دولتآبادی و خانوادهاش در گفتوگو با لیلی گلستان از پشت صحنه مردِ نویسنده گفتهاند؛ گفتوگوهایی در یک کتاب که گلستان میگوید پر از ناگفتههاست.
لیلی گلستان، مترجم و گالریدار با محمود دولتآبادی و خانوادهاش به گفتوگو نشسته و ماحصلش کتاب «در پس آینه» شده که میگوید از آن خیلی بهره برده و از کارش راضی است. این کتاب که در مرحله گرفتن مجوز نشر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، قرار است در نشر چشمه منتشر شود.
ایسنا درباره این کتاب با لیلی گلستان گفتوگویی داشته که در ادامه میآید:
بازار

- کتاب تازهای به چاپ سپردهاید که گفتوگو با محمود دولتآبادی است. چه موضوعی در کار و شخصیت دولتآبادی برایتان جذاب بود که تصمیم گرفتید سراغ این چهره ادبی بروید و با او و خانوادهاش مصاحبه کنید؟
- اول از همه نثرش را و محتوای داستانهایش را دوست داشتم و وقتی با خانواده آشنا شدم و بچههایمان با هم دوست شدند و بیشتر شناختمشان از شخصیت و رک و راست بودن و زحمتکش بودنشان خوشم آمد.
خوب خوانده و خوب از خواندههایش استفاده کرده است. هیچ کسی مثل او بلد نیست حس شخصیتهایش را به خواننده القا کند. نثرش که بینظیر است. شخصیتپردازیاش و دیالوگهایش فوقالعادهاند.
- آقای دولتآبادی پیشتر مصاحبهای با امیرحسن چهلتن با عنوان «ما نیز مردمی هستیم» داشت که کتاب مفصلی است. کتاب شما چه تفاوتهایی با آن کتاب دارد، یا بهتر است بگویم شما با چه نگاهی سراغ دولتآبادی رفتید؟
- سالها پیش قبل از اینکه با احمد محمود (در کتاب «حکایت حال») گفتوگو کنم، به ایشان پیشنهاد گفتوگو داده بودم و ایشان گفتند همین روزها کتاب گفتوگویم با چهلتن منتشر میشود! که من حسابی جا خوردم. این تمایل گفتوگو با ایشان با من ماند تا سالها بعد که دوباره پیشنهاد کردم و این بار پذیرفتند.
- شما گفتهاید پشت پرده سینما را دیدهاید و پشت پرده زندگی نویسنده نیز برایتان جالب است. ما معمولا خیلی کم درباره زندگی نویسندهها و پشتپردههایشان میدانیم، و این زندگی شخصی موضوع جالبی است. در کتاب شما چه اطلاعاتی از این پشت پردهها به مخاطبان داده میشود و سهم ناگفتهها چقدر است؟
- به ایشان گفتم من همیشه پشت صحنه سینما و تئاتر را دوست داشتم و پشت صحنه سینما را به واسطه پدر (ابراهیم گلستان) و شوهر (نعمت حقیقی) و پسرم مانی (حقیقی)، زیاد دیدهام. پشت صحنه پدرِ نویسندهام را هم سالیان سال زندگی کردهام. دلم میخواهد دیدههای آذر خانم همسرتان و بچهها را هم در کتاب بیاورم. و در ضمن گفتم که سوالات من در مورد فنون نوشتن و تئوریهای نویسندگی و از این حرفها نیست. سؤالهایم بیشتر حسی و دلی است که همینطور هم شد.
گفتوگو در پنج شش جلسه دو سه ساعته انجام شد. ضبط کردم و حرفها را پیاده کردم و هربار گفتوگوی دفعه قبل را میبردم که ویرایش کنند، که تقریبا دست به ترکیبش نزدند. مگر اینکه نکتهای را فراموش کرده بودند بگویند که اضافه کردند و بعد با همسر و فرزندان درباره پشت صحنه یک شوهر و یک پدر نویسنده گفتوگو کردم. خوبی هر پنج گفتوگو در رک و راست بودن، شفاف بودن و بیپرده حرف زدن هر پنج نفر است و همین، این کتاب را بسیار خواندنی کرده. همه صمیمانه و راحت و بیمحافظهکاریهای معمول حرف دلشان را زدند. خیلی از کاری که انجام شده راضیام.
میپرسید سهم ناگفتهها در این کتاب؟؟ همهاش ناگفتهها است!!!
- آیا در این کتاب به ارتباط محمود دولتآبادی و ابراهیم گلستان نیز نزدیک شدهاید و از او درباره نگاهش و خاطراتش با این نویسنده پرسیدهاید؟
- نه درباره ارتباط دولتآبادی و پدرم سؤالی از ایشان نکردهام ولی میدانم هردو همدیگر را دوست داشتند و قبول داشتند و برای همدیگر احترام قائل بودند.
- مصاحبه با همسر و فرزندان محمود دولتآبادی چقدر میتواند ما را به شناخت شخصیت این نویسنده نزدیک کند و آیا شما را به تصویری که از دولتآبادی در ذهن داشتید نزدیکتر کرد یا دورتر؟
- گفتوگو با همسر و فرزندان، خیلی به من کمک کرد تا شناخت بیشتری از این نویسنده داشته باشم. حرفهایی شنیدم که فکرش را نمیکردم و همین حرفها خیلی کمک کردند به نزدیکتر شدنم به شخصیت این نویسنده و احترام بیشتر به او.
به قول یکی از دوستان مشترک: " alt="پیام مازند" width="100%" />