پیام مازند - دیجی کالا | مایکل مدسن، بازیگری که به لطف نقشآفرینیهای فراموشنشدنیاش در «سگهای انباری» و «بیل را بکش» به یکی از ستارگان خشن و سرسخت هالیوود تبدیل شده بود، در سن 67 سالگی به علت سکته قلبی از جهان رفت. برای خداحافظی با مایکل مدسن، در این مقاله زندگی و بهترین فیلمهای او را دوره میکنیم.
مدسن استاد ایفای نقش مردان جدی و خطرناک بود و در اوج شهرت خود در دهه 90 میلادی، حضور همه جانبهای در سینمای هالیوود داشت؛ از آن دسته بازیگرانی که در «همهچیز» حضور داشتند، مانند دان چیدل و لوئیس گازمن. او پیش از مرگ، در 346 فیلم و سریال به ایفای نقش پرداخت که آمار قابل توجهی است. در باب مقایسه، چارلز برانسون -که اغلب تیپ شخصیتی مشابهی را ایفا میکرد- تا زمان مرگش تنها در 164 فیلم بازی کرده بود.
با رگههایی از میکی رورک، ته مایهای از سیلوستر استالونه و اندامی شبیه به یک بازیکن خط دفاعی فوتبال آمریکایی، مایکل مدسن گویی به دنیا آمده بود تا نقش شرور هالیوودی را بازی میکند؛ بازیگری که انتظار دارید او را در فیلمی نوآر از دهه 40 میلادی ملاقات کنید. او خودش هم به این مسئله وافق بود و در مصاحبهاش با گاردین در سال 2004 گفته بود: «شاید من در دوران اشتباهی متولد شدم. من شبیه بازماندهای از دوران فیلمهای سیاهوسفید هستم. آن مردان در آن زمان، نوع خاصی از صراحت در خود داشتند.»
کمتر کسی میتواند بازی تکاندهنده مدسن در فیلم «سگهای انباری» را فراموش کند. او در نقش آقای بلوند با موهای قهوهای تیره، با دکمه استریو ور میرود، سپس با یک تیغ تیز و خونسردی یک روانپریش، در انبار قدم میزند، میرقصد و یک افسر پلیس ربودهشده را شکنجه میدهد. این اما آخرین همکاری او با تارانتینو نبود، در «بیل را بکش» ظاهر شد و بعدتر در «هشت نفرتانگیز» هم حضور پیدا کرد. او همچنین نقشی کوتاه در «روزی روزگاری در هالیوود» داشت.
مایکل مدسن 25 سپتامبر 1957 به دنیا آمد. مادرش فیلمساز و تهیهکننده بود و پدرش آتشنشان. در سالهای اولیه زندگی، مکانیک و امدادگر بود اما مسیر شغلیاش در سال 1980 تغییر بزرگی کرد، زمانی که به تماشای نمایش تئاتر «موشها و آدمها» اثر جان اشتاینبک رفت. مدسن که مجذوب بازی ستاره آن نمایش، جان مالکوویچ شده بود، او را در پشت صحنه پیدا کرد و مالکوویچ به او گفت که باید در کلاسهای بازیگری شرکت کند.
او خیلی زود به هالیوود قدم گذاشت. در «بازیهای جنگی» (1983) و «مسابقه با ما» (1984) نقشی کوتاه بهدست آورد و سپس در «دورز» (1991) و «آبشارهای مالهالند» (1996) در نقش یک کارآگاه سرسخت لس آنجلسی ظاهر شد. او پس از این، هرازگاهی در فیلمهای خوب ظاهر میشد اما بیشتر به سراغ فیلمهای درجهدو رفت.
10- ویلی آزاد (Free Willy)

سال اکران: 1993
کارگردان: سایمون وینسر
سایر بازیگران: جیسون جیمز ریکتر، لوری پتی، جین اتکینسون، دانیل هریس، مایکل باکال، میکلتی ویلیامسون، ریچارد ریلی
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 71 از 100
«ویلی آزاد» از فیلمهای کودکانه و خانوادگی محبوب دهه 90 میلادی است که حتی اگر آن را تماشا کردهاید، شاید به یاد نداشته باشید که مایکل مدسن در آن به ایفای نقش میپرداخت. جسی (جیسون جیمز ریکتر) پسر یتیم شلوغکاری است که پس از بازداشت به جرم خرابکاری، به کار اجتماعی در یک آکواریوم دریایی محکوم میشود. او در آنجا با نهنگی به نام ویلی آشنا میشود که در اسارت نگه داشته میشود و رفتارهایی عصبی از خود نشان میدهد. جسی با ویلی رابطهای عاطفی برقرار میکند و درمییابد که مدیران آکواریوم قصد دارند از ویلی برای منافع مالی سوءاستفاده کنند. بنابراین، با کمک چند بزرگسال خیرخواه، تصمیم میگیرد تا ویلی را به اقیانوس آزاد کند.
مایکل مدسن، نقش گلن گرینوود، پدرخواندهی جسی را بازی میکند و اینجا از آن ویژگیهای همیشگی نقشهایش خبری نیست، او نه گانگستر است و نه خلافکار و نقشی صمیمی و پدرانه دارد. گلن ابتدا نسبت به مسئولیتهای پدرانه خود تردید دارد اما رفته رفته با جسی رابطه بهتری برقرار میکند و نشان میدهد که زیر ظاهر خشن و جدیاش، قلبی مهربان دارد. اگر مدسن را با نقشهای خشنِ تارانتینویی میشناسید، اینجا میتواند جنبهی متفاوتی از او را مشاهده کنید.
9- روزی دیگر بمیر (Die Another Day)

سال اکران: 2002
کارگردان: لی تاماهوری
سایر بازیگران: پیرس برازنان، هلی بری، توبی استیونز، رزمند پایک، ریک یان، جان کلیز، جودی دنچ
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.1 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 56 از 100
با تشکر از کیفیت بالای فیلمهای «جیمز باند» دنیل کریگ، نسخههای قدیمیتر پیرس برازنان تقریبا تا حد زیادی فراموش شدهاند اما هنوز هم آثار سرگرمکنندهای هستند. «روزی دیگر بمیر» که همزمان با چهلمین سالگرد مجموعه اکران شد، اثر عجیبوغریبی است که بیش از حد تخیلی شد و کاملا مشخص بود که این فرنچایز محبوب نیاز به تغییرات گسترده دارد. این بار، مامور 007 (پیرس برازنان) پس از اسارت در کره شمالی، به تنهایی وارد عمل میشود و در تعقیب عاملان توطئهای جهانی است که سلاحی فضایی بهنام ایکارس در اختیار دارند.
مدسن، اینجا نقش دامین فالکونر، یکی از مقامات عالیرتبه آژانس امنیت ملی آمریکا را بازی میکند که بر پروندهی جیمز باند و جینکس (هالی بری) نظارت دارد. مدسن حضور کوتاهی در فیلم دارد اما اینجا هم نقش متفاوتی را نسبت به آنچه از او میشناسیم بازی میکند؛ دامین فالکونر مردی بوروکرات است که به هیچکس اعتماد ندارد، خصوصا جیمز باند. اگر از طرفداران دوآتشه فیلمهای دنیل کریگ هستید، احتمالا از تماشای «روزی دیگر بمیر» خشمگین خواهید شد اما اگر سختگیر نباشید، ارزش یک بار تماشا دارد.
8- هشت نفرتانگیز (The Hateful Eight)

سال اکران: 2015
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
سایر بازیگران: ساموئل ال. جکسون، کرت راسل، جنیفر جیسن لی، دمیان بیچیر، تیم راث، چنینگ تیتوم
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.8 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 74 از 100
با توجه به شناختی که از کوئنتین تارانتینو داریم (حساسیت بالای او در انتخاب پروژههای سینمایی)، جای تعجب دارد که اصلا «هشت نفرتانگیز» ساخته شد. اگر اخبار را دنبال کرده باشید، احتمالا میدانید که فیلمنامهی آن را فضای مجازی لو رفت و تارانتینو که به شدت از این اتفاق عصبانی بود، تصمیم گرفت که آن را کنار بگذارد اما در نهایت نظرش عوض شد و این فیلم را جلوی دوربین برد. قصه دربارهی هشت آدم مرموز است که در جریان طوفانی برفی در مهمانخانهای کوهستانی در وایومینگ پناه میگیرند. شکارچی جایزهبگیر، جان روث (کرت راسل) در حال انتقال یک زن مجرم فراری (جنیفر جیسون لی) است و در مهمانخانه با شخصیتهای گوناگونی روبهرو میشود که هر کدام گذشتهای پرفرازونشیب دارند.
مایکل مدسن نقش جو، مردی آرام و بهظاهر بیخطر -اما مبهم- را بازی میکند؛ او یک گاوچران تنهاست که مدعی است به خانهی مادرش بازمیگردد، اما رفتارهایش بهتدریج تردیدهایی در میان افراد دیگر ایجاد میکند. مدسن اینجا بیشتر از اینکه حرف بزند، با نگاهها و زبان بدنش، احساسات را منتقل میکند. تحت هدایت تارانتینو، همهی بازیگران اغلب بهترین بازی خود را ارائه میدهند و «هشت نفرتانگیز» هم از این قاعده مستثنی نیست. این فیلم مثل دیگر ساختههای تارانتینو ستایش شد اما بعضیها هم طبق روال گذشته، از خشونت و بعضی از عناصر در ظاهر نژادپرستهی آن انتقاد کردند.
7- دورز (The Doors)

سال اکران: 1991
کارگردان: الیور استون
سایر بازیگران: مگ رایان، کایل مکلاکلن، فرانک ویلی، کوین دیلون، کاتلین کویینلان، بیلی آیدل، الیور استون، شان استون
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.2 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 56 از 100
اولیور استون سالها برای ساخت این پروژه تلاش کرد و بزرگترین مشکل او، مقاومت اعضای باقیمانده گروه «دورز» بود که معتقد بودند فیلم بیش از حد روی جنبههای تاریک جیم موریسون (خواننده اصلی که 1971 به دلیل نارسایی قلبی درگذشته بود) تمرکز دارد. انتخاب وال کیلمر پس از تستهای متعدد صورت گرفت و او برای این نقش ماهها تمرین کرد، از جمله یادگیری آواز و حرکات موریسون، تا جایی که صدای خودش در برخی اجراها استفاده شد. فیلم با بازخوردهای ضدونقیضی روبهرو شد اما همهی منتقدان و طرفداران در یک نقطه توافق نظر داشتند: بازی وال کیلمر. او با این فیلم، به یک ستارهی بزرگ تبدیل شد.
فیلم، داستان سرگذشت جیم موریسون (وال کیلمر)، خواننده گروه راک مشهور «دورز» را روایت میکند که از یک دانشجوی فیلمسازی به ستارهای جنجالی تبدیل میشود. ماجرا از آشنایی او با ری منزرک (کایل مکلاکلن)، نوازنده کیبورد، آغاز میشود که گروه را با دیگر اعضا مثل رابی کریگر (فرانک ویلی) و جان دنزمور (کوین دیلن) تشکیل میدهند. جیم با شخصیت غیرقابلپیشبینی و اجراهای پرشور، گروه را به شهرت میرساند، اما رفتارهای عجیبش کمکم روابطش را تحت تاثیر قرار میدهد. فیلم به زندگی شخصی جیم نیز میپردازد، از جمله رابطه پرتنش او با پم (مگ رایان)، مصرف مواد و الکل و درگیری با قانون که باعث میشود همهچیز به آشوب کشیده شود. مدسن در فیلم نقش کوچکی دارد و در قالب یکی از چهرههای حاشیهای دنیای راک اند رول ظاهر میشود. او مثل همیشه، همین مدت کوتاه هم با استایل خاص، صدای بم و نگاههای تاثیرگذارش، موفق میشود توجه بیننده را جلب کند.
6- شهر گناه (Sin City)

سال اکران: 2005
کارگردان: فرانک میلر، رابرت رودریگز
سایر بازیگران: جسیکا آلبا، بنیسیو دل تورو، میکی رورک، کلایو اوون، الایجا وود، بروس ویلیس
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 77 از 100
برخلاف اکثر کمیک بوکهای دیگر که جهان آنها اغلب توسط نقاشان و نویسندگان مختلف گسترش پیدا میکند، جهانِ «شهر گناه» همیشه در کنترل خالق اصلی، فرانک میلر بوده است. اتفاق هیجانانگیزتر اما این بود که او علاوهبر نگارش فیلمنامهی نسخه سینمایی، کارگردانی آن را هم در کنار رابرت رودریگز برعهده گرفت تا یکی از وفادارانهترین اقتباسهای کمیک بوکی تاریخ سینما را عرضه کند. این فیلم نوآر سیاهوسفید، ما را به قلب شهری تاریک و فاسد میبرد و چهار داستان کوتاه را روایت میکند: مارو (میکی رورک) در جستجوی قاتل زنی است که دوستش داشت، دوایت (کلایو اوون) درگیر جنگ با پلیسهای فاسد است، و هارتگان (بروس ویلیس)، پلیس سالخوردهای است که جان دختری جوان را نجات میدهد.
آثار سینمایی معدودی را پیدا میکنید که مانند «شهر گناه» به منبع اصلی شباهت داشته باشند. همهچیز از دیالوگ و فضاسازی تا سکانسهای اکشن و سبک سیاهوسفید اثر، همان چیزی است که در کمیکها دیدهاید. مایکل مدسن اینجا نقش باب، همکار هارتگان را ایفا میکند. مدسن استاد ایفای نقشهای مکمل بود و اینجا هم در مدت زمان کوتاهی که در اختیار داشته، موفق میشود تا خودنمایی کند. باب، شخصیتی خشک و آرام است که به خوبی با فضای نوآر فیلم همخوانی دارد و مانند بسیاری از شخصیتهای «شهر گناه»، این پتانسیل را داشت که بیشتر به او پرداخته شود.
5- روزی روزگاری در هالیوود (Once Upon A Time In Hollywood)

سال اکران: 2019
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
سایر بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، برد پیت، مارگو رابی، امیل هرش، مارگارت کوالی، تیموتی اولفینت، آستین باتلر
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
«روزی روزگاری در هالیوود» نهمین فیلم بلند کوئنتین تارانتینو و نامهی عاشقانهی او به سینما است. داستان فیلم در لسآنجلس سال 1969 جریان دارد، دورانی که هالیوود در حال گذار از عصر طلایی خود به دورهای جدید است. ریک دالتون (لئوناردو دیکاپریو) بازیگر سرشناسی است که با افول حرفهایاش دستوپنجه نرم میکند و کلیف (برد پیت)، بدلکار وی، در کنار حمایت از او، زندگی روزمرهی پرماجرایی دارد. در این میان، فیلم به زندگی شارون تیت (مارگو رابی) و همسرش رومن پولانسکی (رافائل زاویروچا) نیز نگاهی میاندازد و به موازات آن، حضور فرقه منسون را بهعنوان تهدیدی در پسزمینه معرفی میکند. تارانتینو با سبک خاص خود -از دیالوگهای طولانی و طنزآمیز گرفته تا سکانسهای خشونتآمیز غافلگیرکننده- تصویری رنگارنگ و در عین حال تلخ از این دوران خلق کرده و در پایان، با یک چرخش داستانی، تاریخ را به نفع قهرمانانش بازنویسی میکند.
«روزی روزگاری در هالیوود» به یک موفقیت بزرگ برای تارنتینو تبدیل شد، از سوی منتقدان مورد تحسین قرار گرفت و جایزهی گلدن گلوب بهترین فیلم کمدی سال را به خانه برد. این فیلم البته مخالفانی هم دارد، حتی بعضی از طرفداران جدی تارنتینو از آن رضایت نداشتهاند و برداشت وی از بروس لی -و اینکه فیلم عملا داستان خاصی ندارد- با انتقاد روبهرو شد. حضور مدسن در فیلم، از همیشه کوتاهتر است و احتمالا تنها به خاطر علاقهاش به تارانتینو -احترام دوطرفهای که نسبت به یکدیگر دارند- در فیلم حاضر شده است.
4- دانی براسکو (Donnie Brasco)

سال اکران: 1997
کارگردان: مایک نیوول
سایر بازیگران: آل پاچینو، جانی دپ، آن هیش، برونو کیربی، روکو سیستو، برایان تارانتینا
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.7 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
اقتباسی از کتابی به همین نام، «دانی براسکو» بر اساس خاطرات واقعی، مامور مخفی افبیآی، جوزف دی. پیستون ساخته شده است. اطلاعاتی که پیستون جمعآوری کرد، در نهایت به محکومیت 100 عضو مافیا منجر شد. ساختهی مایک نیوول، فضای واقعگرایانهتری نسبت به اکثر فیلمهای گانگستری دارد، چندان اکشن و پرزرقوبرق نیست، اما تنش روانی در آن بیداد میکند. در فیلم، جو پستون (جانی دپ)، با نام مستعار دانی براسکو وارد مافیای نیویورک میشود تا اطلاعات جمعآوری کند. او با گانگستری سطح پایین و تنها به نام لفتی (آل پاچین») آشنا میشود که راه او را به درون خانوادهی مافیایی باز میکند. اما در گذر زمان، دوستی عمیقی میان دانی و لفتی شکل میگیرد و مأموریت تبدیل به چالش اخلاقی میشود.
مدسن، نقش سانی بلک، یکی از اعضای بانفوذ مافیای نیویورک را بازی میکند. او نقطه مقابل شخصیت دلسوز لفتی قرار میگیرد و مردی جاهطلب و بیرحم است که برای رسیدن به اهدافش هر کاری انجام میدهد. مدسن مثل همیشه، حضوری فرعی در فیلم دارد و بار اصلی قصه را آل پاچینو و جانی دپ به دوش میکشند. فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرد و نامزد اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شد، اگر به آثار مافیایی و جنایی علاقه دارید، «دانی براسکو» از بهترینهای دهه 90 میلادی است.
3- سگهای انباری (Reservoir Dogs)

سال اکران: 1992
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
سایر بازیگران: هاروی کایتل، تیم راث، کریس پن، استیو بوشمی ،لارنس تیرنی، کرک بالتز، رندی بروکس
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.3 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
«سگهای انباری» اولین فیلم بلند کوئنتین تارانتینو است و همان امضاهای همیشگی او را دارد، از سبک خاص دیالوگها تا استفاده از موسیقی پاپ در صحنههای خشونت بار و روایت غیرخطی. قصه درباره گروهی از سارقان است که پس از سرقت ناموفق از یک جواهرفروشی، در مخفیگاه جمع میشوند تا بفهمند چه کسی آنها را لو داده. ماجرا عمدتا در یک انبار میگذرد، جایی که تنشها، سوءظنها و خشونتها میان اعضای گروه بهطرز شدیدی بالا میگیرد.
مدسن در نقش آقای بلوند، یکی از ماندگارترین شخصیتهای فیلمهای تارانتینو را حلق میکند. اگر فیلم را تماشا کردهاید، به راحتی نمیتوانید او را فراموش کنید، خصوصا جایی که با آرامشی روانپریشانه، شکنجه مأمور پلیس را با لبخند انجام میدهد و همین تضاد میان خشونت و خونسردی اوست که باعث میشود آقای بلوند را جدی بگیریم. «سگهای انباری» بیتردید یکی از بهترین فیلمهای جنایی دهه 90 میلادی است و مسیر را برای تولید آثار مشابه هموار کرد.
2- تلما و لوییز (Thelma & Louise)

سال اکران: 1991
کارگردان: ریدلی اسکات
سایر بازیگران: سوزان ساراندون، جینا دیویس، هاروی کایتل، برد پیت، کن سوئوفورد
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
ریدلی اسکات را بیشتر با «بلید رانر»، «بیگانه» و «گلادیاتور» به یاد میآوریم اما «تلما و لوییز» اثر کاملا متفاوتی است، فیلمی زنانه، ضدکلیشهای و تاثیرگذار که در سینمای دهه 90 میلادی جایگاه ویژهای دارد. ماجراها پیرامون تلما (جینا دیویس) و لوییز (سوزان ساراندون) اتفاق میافتد که در تلاش برای فرار از زندگی روزمره و سرکوبشدهشان، به سفری جادهای میروند. اما پس از وقوع یک حادثه، آنها تبدیل به فراریهایی میشوند که نهتنها تحت تعقیب قانون، بلکه در حال بازتعریف هویت و آزادی شخصیشان هستند.
مدنس نقش جیمی، نامزد لوییز را ایفا میکند؛ جیمی نه تنها نقطه مقابل اکثر نقشهای کارنامهی هنری مایکل مدسن قرار میگیرد بلکه تفاوت فاحشی با دیگر شخصیتهای مرد «تلما و لوییز» هم دارد؛ مردی آرام، وفادار و عاشقپیشه که نه کنترلگر است و نه اهل تهدید و خشونت. او تنها کسی است که لوییز گوش میدهد و در تلاش است تا به او فضا بدهد. «تلما و لوییز» نامزد شش جایزه اسکار شد و جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را به خانه برد. پایان این فیلم را هرگز فراموش نخواهید کرد.
1- بیل را بکش (Kill Bill)

سال اکران: 2003
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
سایر بازیگران: اوما تورمن، لوسی لیو، ویویکا ای فاکس، لوسی لیو، داریل هانا، سونی چیبا، چیاکی کورییاما
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.2 از 10
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از 100
کوئنتین تارانتینو شاهکارهای زیادی خلق کرده است اما «بیل را بکش» پدیدهی متفاوتی است، این فیلم از دورهای است که این فیلمساز علاقهی بیشتری به ساخت آثار کارتونی داشت. «بیل را بکش»، به خوبی نشان میدهد که چرا تارانتینو یک استعداد ناب در سینما است. فیلمی که به دوران گذشته ادای دین میکند و نوستالژی در آن موج میزند، از بخشهای مرتبط با هنرهای رزمی تا یک سکانس انیمهای عجیبوغریب. داستان درباره عروس (اوما تورمن) است، آدمکشی که توسط اعضای گروه خود مورد سوءقصد قرار میگیرد اما جان سالم به در میبرد. او پس از اینکه از کما بیرون میآید، تصمیم میگیرد یکبهیک از آنها انتقام بگیرد.
قدرت اصلی فیلم تقلید بهجا و درست تارانتینو از آثار کلاسیک نیست؛ او آنها را به شکلی بازسازی کرده است که کاملا جدید به نظر میرسند. در کنار سکانس مبارزهی مشهور فیلم که اوما تورمن لباس زرد رنگِ بروس لی را بر تن کرده، رابطهی پیچیدهی شخصیتهای عروس و بیل است که قصه را پیش میبرد. مایکل مدسن، یار همیشگی تارانتینو، اینجا نقش باد را ایفا میکند، یکی از اعضای سابق گروه که حالا در انزوا و فقر زندگی میکند و برخلاف دیگر دشمنان عروس، نه مغرور است و نه بیرحم.
http://www.Mazan-Online.ir/Fa/News/906690/بهترین-فیلمهای-مایکل-مدسن؛-از-«شهر-گناه»-تا-«بیل-را-بکش»