پیام مازند - پیکر زنده یاد محمد کاسبی صبح امروز سه شنبه 22 مهر با حضور جمعی از هنرمندان و علاقهمندان از مقابل حوزه هنری تشییع شد.
به گزارش ایرنا، محمد کاسبی، متولد بهار 1330 و از چهرههای ماندگار هنر ایران، پس از پنج سال ابتلا به بیماری و کاهش توان حرکتی، روز 20 مهرماه دار فانی را وداع گفت.
مراسم تشییع پیکر زندهیاد کاسبی صبح امروز سهشنبه 22 مهرماه ساعت 9 صبح از ورودی اصلی حوزه هنری آغاز شد و با حضور جمعی از هنرمندان و علاقهمندان تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) ادامه خواهد یافت.
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در این مراسم با بیان اینکه کاسبی در جهادهای مختلف زندگی، اتفاقات متفاوتی را رقم زد بیان کرد: او بهعنوان انسانی که بر گردن ما حق دارد، در پدید آمدن و تأسیس حوزه هنری، همراه با بسیاری از پیشکسوتانی که امروز در میان ما هستند و برخی دیگر که از دستشان دادهایم، نقش آفرید. ایشان حقیقتاً اهل صداقت و صراحت بودند و آنچه را به ذهنشان میرسید، دلسوزانه بیان میکردند.
حجتالاسلام محمد قمی افزود: در هفته گذشته، یعنی نیمه مهرماه، آخرین مکالمه تلفنی ما که بیش از یک ساعت و نیم به طول انجامید، انجام شد. یکی از دغدغههایی که در آن گفتوگو مطرح میکردند، این بود که اگر امروز اتحاد مقدس جامعه، بهواسطه اثری هنری یا سریالی که در حال ساخت است، در معرض آسیب یا تفرقه قرار گیرد، چه باید کرد و چه میتوان انجام داد.
قمی عنوان کرد: زمانی که خبر شهادت عزیزمان، آقا سید حسن نصرالله، را شنید، پیگیر شدند و با من تماس گرفتند و گفتند: «این هدیهای که شما به من داده بودید، حالا که آقا سید نصرالله رفتهاند، قدر این انگشتر بیشتر شده و دیگر نمیتوانید مثل آن را بیابید. من میخواهم این انگشتر را به شما بازگردانم.» ما گفتیم: «آن انگشتر نثارِ یک مرد خوشغیرت باید باشد و نزد شما بماند.»
وی تاکید کرد: عمده سخن حقیر، تجلیل از عزت، ایمان، غیرت، مراقبت و هوشیاری این انسان بزرگ است و باید صبوری خانوادهی ایشان را نیز قدردانی کرد؛ چه دخترشان و چه همسرشان که انصافاً صبوری کردند.
رفاقت من با محمد به درازای خودِ انقلاب است
در ادامه مراسم، مجید مجیدی، فیلمساز و کارگردان فیلم «پدر» اظهار داشت: رفاقت من با محمد به درازای خودِ انقلاب است. جایجای حوزه هنری، نفسهای محمد و یاد او حضور دارد. صبح که به اینجا آمدم، گشتی در فضا زدم و تا خاطرات به ذهنم آمد، یاد محمد در دلم زنده شد.
وی افزود: محمد کاسبی حقیقتاً گوهر درونیِ بزرگی داشت. او خصلتاً انسانی بامرام، با معرفت، بااخلاق، بافضیلت و باسواد بود و متأسفانه گوهر وجودی محمد آنگونه که باید و شاید در جامعه هنری شناخته نشد. من نخستین تئاتر انقلاب را با حضور محمد کاسبی عزیز روی صحنه بردم. محمد از معدود هنرمندانی بود که واقعاً تحصیلات آکادمیک داشت و انسانی فرهیخته به شمار میرفت. محمد را همه به عنوان بازیگر میشناسند، در حالیکه او هرچند هنر بازیگری در خونش جاری بود و آثار ارزشمندی از او در دهه شصت دیدهایم، اما دغدغه اصلیاش مسائل اجتماعی و انقلابی بود.
مجیدی تاکید کرد: محمد در سال 1368 فیلمی ساخت با عنوان «شنا در زمستان»؛ فیلمی که من افتخار داشتم در کنار او حضور داشته باشم و در آن نقشآفرینی کنم. واقعاً آن فیلم، هنوز که هنوز است، هرگاه از تلویزیون پخش میشود، مخاطب دارد و تأثیرگذار است.
این کارگردان با بیان اینکه محمدِ عزیزِ ما را تاب نیاوردند گفت: در آن دوران و در آن موقعیت، مسئولان و دولتمردان وقت، آن نگاه را نمیپسندیدند و محمد نتوانست مسیر کارگردانی را ادامه دهد. من ناچار شدم کوچ کنم و بروم، اما محمد ماند؛ ماند و خونِ دل خورد و تلاش کرد تا هنر انقلاب را در حوزه هنری زنده نگه دارد.
وی افزود: واقعاً محمد انسانی دغدغهمند بود، کسی که هیچگاه ناامید نشد و هیچوقت از باورها و اعتقاداتش دست نکشید. با وجود همه سختیها، در همین پنج سال اخیر که بیمار بود، هر بار که توفیق دیدار یا گفتوگوی تلفنی با او را داشتم، تماماً دغدغه مسائل مردم، جامعه و انقلاب را داشت و هیچگاه چیزی برای خودش نمیخواست. محمد بسیار ساده زندگی میکرد و خود را وقف مردم میدانست. دوست داشت آثاری بیافریند که برای این مردم و این سرزمین باشد.
محمد کاسبی ابوذرِ حوزه بازیگری بود
مسعود ده نمکی، کارگردان سینما نیز در بخش دیگری از مراسم بیان کرد: وقتی میخواستم سریال «دادستان» را بسازم، محمد کاسبی زنگ زد و گفت: «من در تمام این سالها تا حالا نشده از کسی بخواهم که به من نقشی بدهد یا بگویم میخواهم در کاری حضور داشته باشم، اما داستان فیلمنامه «دادستان» را شنیدهام و این نقش مالِ من است. من یک عمر برای این حرفها جنگیدهام. من نه چپم، نه راست. من عدالتخواهم، من انقلابیام.»
وی افزود: سریال «دادستان» درباره نفوذیها و مسئولینی است که وا داده بودند و منافع دنیا را بر آخرت ترجیح داده بودند. کاسبی به من گفت: «حرفهایی که تو در این سریال میخواهی بزنی، همان حرفهایی است که من در همه این سالها برایش هزینه دادهام؛ کتک زبانی خوردهام، از مسئولین انتقاد کردهام، عدالتخواهی کردهام و آرمانگرایی را دنبال کردهام.»
دهنمکی تاکید کرد: کاسبی، غیر از آنکه بازیگر بود، نظریهپرداز نیز بود. جریان فرهنگی را میشناخت، تحلیل فرهنگی را میفهمید. هنرمندانی از این دست، در واقع نمیمیرند؛ آن روز میمیرند که از آنان استفاده نمیکنیم، آن زمان که خانهنشین میشوند. باید از همه تجربیاتشان بهره ببریم، اما متأسفانه نمیکنیم.
وی ادامه داد: به نظر من تلخی زبان محمد کاسبی به خاطر خصلت ابوذرگونه بودن او بود؛ یعنی دوست، رفیق یا رقیب نمیشناخت و هرجا احساس میکرد باید حرفی بزند، با شجاعت بیان میکرد. وقتی سریال ساخته شد و بازتابها آغاز شد، به من زنگ زد و گفت: «آب توی لانه مورچهها ریختیم، آب توی لانه مورچهها ریختیم!» یعنی حرفها و جنس گفتار سریال، همان چیزهایی بود که تبعاتش را سالهای بعد در جامعه دیدیم؛ از پدیده نفوذیها تا سایر مسائل.
این فیلمساز تاکید کرد: ما در هر حوزهای ابوذر داریم؛ در میان شاعران، در میان سیاستمداران، کسانی که ابوذرگونه سخن میگویند. به نظر من، محمد کاسبی ابوذرِ حوزه بازیگری بود؛ کسی که در میان بازیگران، نقش عدالتخواهی را به درستی ایفا کرد.