پیام مازند - روزنامه فرهیختگان نوشت: روی میزهای چوبی دستفروشهای انقلاب، پشت ویترین کتابفروشیهای فلان شهرستان اصفهان، روی کتابخانه اتاقخواب همان دانشآموزی که حوالی ساعت 1 بعدازظهر تعطیل میشد یا حتی در طاقچه خاکگرفته معلم ادبیات بازنشستهای که همه دانشآموزانش تصویرش را از یاد نبردهاند، چند نام مشترک وجود دارد. داستان به 20 کتاب پرتیراژی باز میگردد که مؤلفان ایرانی داشتهاند. اصلاً بگذارید موضوع را کمی محدودتر کنیم. این گزارش قرار است به 20 کتابی بپردازد که در سالهای گذشته رمانها و داستانهای پرتیراژ ایران بودهاند. 20 عنوانی که بررسی آنها نکات جالبی از مصرف کتاب مخاطب ایرانی در دهههای گذشته را به دست میدهد. در 20 عنوان انتخاب شده نامهایی همچون نادر ابراهیمی، زویا پیرزاد و مصطفی مستور چندمرتبه تکرار شدهاند و ازاینحیث رکوردداران تیراژ کتاب بهحساب میآیند. در این آمار کتابهای رؤیای نیمهشب، چراغها را من خاموش میکنم و روی ماه خداوند را ببوس از کتابهایی است که تاکنون تیراژ 100 نوبت چاپ را رد کردهاند. بر اساس دادههای ثبت شده در خانه کتاب و ادبیات ایران در میان داستانها و رمانهای ایرانی چیزی حدود 16 اثر توانستهاند چاپ 50 نوبتی را رد کنند و رکوردداران چاپ و نشر در کشور باشند. رکورددارانی که برای بررسی دقیقتر نیاز است تا نگاهی به کم و کیفشان بیندازیم.
25 درصد از آمار سهم زنان نویسنده است
با بررسی لیستهای مختلف اعلام شده از کتابهای پرفروش ایران و مطابقتدادن آنها با تیراژهای ثبت شده در خانه کتاب و ادبیات، 20 داستان و رمان استخراج میشود که تاکنون توانستهاند بخش مهمی از جامعه کشور را درگیر خود کنند. 20 داستانی که تا امروز حدود 25 درصدشان نوشته یک نویسنده زن بوده. رمانهایی همچون چراغها را من خاموش میکنم، عادت میکنیم، پاییز فصل آخر سال است، بامداد خمار و سووشون پنج رمانی هستند که توسط زویا پیرزاد، نسیم مرعشی، فتانه حاج سیدجوادی و سیمین دانشور به نگارش درآمده است. نکته قابلتوجه این آمار تفاوت نسلی بین این نویسندههاست. سیمین دانشور از نسل رماننویسی دهه 40 و 50 است و زویا پیرزاد و فتانه حاج سیدجوادی از نسل دهه 70 و80 شمسی هستند. نسیم مرعشی هم مربوط است به نسل فعلی و دهه 90 نویسندگی در ایران. این موضوع نشان میدهد مخاطب رمانهای ایرانی چندان گاردی نسبت به مردان و زنان نویسنده ندارند.
نکته قابلتوجه این است که از 5 رمان نوشته شده در سالهای اخیر، 2 سریال ساخته شده که هر دوی آنها در کارنامه کاری نرگس آبیار قرار گرفته است. سریالهایی که نامشان به گوش مردم آشناست و یکی از آنها (بامداد خمار) همچنان در حال پخش است.
هنوز کتابهای دهه 70 و 80 را میخوانیم
بااینهمه باید به این نکته اشاره کرد که لزوماً پرچاپ بودن یک کتاب به معنی تعداد بالای نسخه فروخته شده نیست. برخی از نوبتهای چاپ چیزی حدود 50 نسخه را به دست چاپخانهها میدهند و برخی دیگر 2000 نسخه که همین موضوع باعث میشود، برخی از کتابها تیراژ بالاتری داشته باشند و برخی هم تیراژ کمتر. بااینهمه تجدید چاپ شدن یک کتاب توسط ناشر نشان میدهد برای آن رمان یا داستان متقاضی وجود داشته. حالا چه آن متقاضی مصرفکننده نهایی باشد و چه متقاضی این کتابها نهادها و یا سازمانها باشند. به همین دلیل ممکن است تیراژ برخی از کتابها عجیب به نظر برسد.
بااینهمه میتوان چنین استدلال کرد که عمده تولیدات محتوایی پرتیراژ رمان و داستان در کشور مربوط است به دهه 70 و 80 شمسی. شاهد این موضوع هم آمار است؛ پنج رمان و داستان بامداد خمار، یک عاشقانه آرام، یوزپلنگانی که با من دویدهاند، من او و روی ماه خدا را ببوس با نوبت تیراژهای (به ترتیب) 88، 84، 51، 54 و 108 رکوردداران تیراژ این دهه هستند و در دهه 80 هم 5 رمان چراغها را من خاموش میکنم، عادت میکنیم، استخوان خوک و دستهای جذامی، کافه پیانو و سال بلوا رمانهایی هستند که (به ترتیب) با آمار 122، 84، 44، 64 و 44 نوبت تیراژ رکوردداران دهه 80 هستند. رمانهایی که درمجموع، دهه 70 و 80 شمسی را بهعنوان رکورددار تیراژ متنی در کشور مطرح میکند. رمانهایی که بخش مهمی از آنها به دلایل عامهپسند بودن، نثر روان و البته سوژههای روز توانسته بودند مخاطب بسیاری را جذب صنعت نشر کشور کنند.
از دهههای 30 تا 60 هجری شمسی 6 رمان در میان پرتیراژها هستند که در این آمار چشمهایش بزرگ علوی بهعنوان پرسابقهترین ( با 54 نوبت تیراژ) کتاب نوشته شده در این آمار به چشم میخورد. دهه 40 و 50 هرکدام با دو رمان و دهه 60 شمسی با یک رمان بهعنوان پرتیراژهای دهه خود محسوب میشوند. بار دیگر شهری که دوست میداشتم و سووشون از دهه 40 (با تیراژهای 47 و 51 نوبتی)، آتش بدون دود و جای خالی سلوچ (با تیراژهای 47 و 85 نوبتی) و سمفونی مردگان (با تیراژ 69 نوبتی) رکوردداران تعداد آثار منتشر شده در سالهای اخیر هستند که البته این نکته را باید برای همه این آثار ذکر کرد که عمده تجدید چاپ شدن اکثریت این آثار به دهههای 70 و 80 شمسی باز میگردد. سوای این نکات، در دهههای نزدیک مانند دهه 90 هم آمارهای قابلقبولی از تعداد تیراژ به ثبت رسیده که البته این آمار هم متأثر از کاهش تعداد هر نسخه چاپ شده در یک دوره آن شده و برخی از کتابها با 100 تا 200 نسخه تجدید چاپ شدند. پاییز فصل آخر سال است، قهوه سرد آقای نویسنده، ناقوسها به صدا در میآیند و رؤیای نیمهشب، 4 کتابی هستند که به ترتیب با نوبت تیراژهای 67، 99، 83 و 130 نسخه رکوردداران این جدول هستند که البته در میانها نویسندگان جوان و کتابهایی با موضوعات مذهبی و از نشرهای کم سابقهتر دیده میشوند.
مستور، ابراهیمی و پیرزاد؛ سه نسل مختلف از پرفروشها
آمارها نشان داده است مخاطب اگر با رمانهای یک نویسنده ارتباط برقرار کند، احتمال آنکه دیگر اثر او را هم بخواند بسیار زیاد است. شاید مهمترین پرسشی که دراینبین پدید میآید این است که چند عنوان از این کتابها تاکنون بدل به محتوای تصویری شده است؟ در روزهایی که شاهد به بازار آمدن فیلمهای برگرفته شده از رمانهای پرفروش مثل مردی به نام اوه یا ما تمامش میکنیم هستیم، باید دید چرا فیلمسازان ایرانی اقبالی به ساختن اثر از روی رمانهای پرفروش نشان نمیدهند. شاید یک دلیل اینطور ذکر شود که بسیاری از تولیدات ایرانی قابلیت تصویری شدن ندارند؛ اما نباید فراموش کنیم رمانی که توانسته جمعیت زیادی از مخاطبان را جذب خود و شخصیتهایش کند، قطعاً حائز نکات برجستهای بوده که میتواند روی پرده سینما هم جذابیت داشته باشد. اینکه از 20 اثر پرتیراژ ایرانی تنها کمتر از انگشتان یکدست اقتباس انجام میشود، نشان از این دارد که رابطه سینما و ادبیات و بهخصوص ادبیات موردپسند مردم از اساس قطع است. ادبیاتی که در آن نام زویا پیرزاد با دو رمان، نادر ابراهیمی با سه اثر و مصطفی مستور با دو اثر مخاطب را به یاد صفحاتی میاندازد که یکنفس خوانده شدند و بدون هیچ تبلیغات جدی و صرفاً بر اساس جاگرفتن بین یک نسل توانستند اقبال مخاطبان را به دست آورند. کتابهایی که روزگاری ماهانه تجدید چاپ میشدند و حالا بهصورت سالانه این اتفاق برایشان میافتد.
