پیام مازند - تسنیم / بهار امسال سواحل مازندران شاهد صحنههای تلخی بود؛ لاشههای فوکهای خزری بیهیچ زخم یا نشانهای از خشونت، بیجان بر ماسهها افتاده بودند. جانوری نایاب، نماد بومزیستی خزر، بیصدا رو به انقراض میرود.
در امتداد ساحل خزر، جایی که موجها همواره نوای آرامش و زندگی را با خود دارند، این روزها سکوتی سهمگین بر ماسههای نقرهای نشسته است. سکوتی که حاصل مرگ خاموش پستانداری استثنایی است؛ فوک خزری. این جانور کمیاب و بومی، نهتنها تنها پستاندار دریای خزر، بلکه یکی از بازماندگان کهن از دورانهای یخبندان زمینشناسی است که اکنون با خطر نابودی کامل دستوپنجه نرم میکند.

در بهاری که گذشت، لاشههای متورم و بیزخم این فوکها یکی پس از دیگری در سواحل نور، نوشهر، بابلسر و دیگر نقاط مازندران پیدا شدند؛ بیهیچ علامت ظاهری از آسیب یا درگیری. گویی در خوابی بیپایان فرورفته بودند. این تصویرهای تلخ، گردشگرانی را که برای ثبت زیباییهای طبیعی آمده بودند، با کابوسی بیدارکننده روبهرو کرد. اکنون دیگر نمیتوان چشمها را بست و بیتفاوت از کنار این هشدار زیستی عبور کرد.
فوک خزری، با جمعیتی کمتر از 70 هزار قلاده در سرتاسر دریای خزر، دهههاست که در فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) قرار دارد. زمانی شمار این پستانداران به بیش از 400 هزار قلاده میرسید، اما حالا تنها خاطرهای زندهاند از گذشتهای نهچندان دور. در سواحل ایران، جایی که هنوز فرصت حفاظت باقیست، زنگهای هشدار به صدا درآمدهاند.

مرگهای مشکوک و تکرارشوندهی فوکها اکنون پرسشی جدی را در محافل علمی و زیستمحیطی مطرح کرده: راز مرگ خاموش این جانور چیست؟ گمانههایی همچون آلودگیهای نفتی و صنعتی، کاهش شدید ذخایر غذایی، ابتلا به ویروسهای ناشناخته یا حتی تغییرات ناگهانی دمای آب مطرح شده، اما نبود تحقیقات جامع و تخصصی، راه را برای پاسخ قطعی بسته است.
به گفته کارشناسان، در بسیاری از لاشهها هیچ اثری از دامافتادگی یا جراحت بیرونی مشاهده نشده و برخی اجساد به دلیل فساد پیشرفته حتی قابلیت کالبدشکافی ندارند. با این حال، ادارهکل حفاظت محیط زیست مازندران از تدوین «راهبرد حفاظت از فوک خزری» خبر داده؛ راهبردی که پایش میدانی، نمونهبرداری علمی، مشارکت جوامع محلی و همکاری بینالمللی را در خود جای داده است.
اما پرسش مهمتر اینجاست: آیا تدوین یک سند، به تنهایی برای نجات فوک کافیست؟ تجربه طرحهای زیستمحیطی مشابه نشان میدهد، بدون اجرای عملیاتی، بودجهی مشخص، آموزش فعالان محلی و پایش دائمی، حتی بهترین برنامهها نیز به سرنوشتی بایگانیشده دچار خواهند شد.

فراتر از ساختارهای اداری، مشکلی اساسی در مسیر نجات فوک خزری وجود دارد: فقدان آگاهی عمومی. هنوز برخی صیادان بومی، فوکها را مزاحم تورهای خود میدانند. در مواردی دیده شده که لاشهها به عمد از سواحل دور نگه داشته شدهاند تا از حاشیهسازی رسانهای جلوگیری شود. در چنین فضایی، فرهنگسازی نقش کلیدی ایفا میکند؛ فرهنگی که در آن فوک، نه مزاحم، بلکه نماد سلامت اکوسیستم تلقی شود.
در تازهترین واکنشها، سیدمحسن کاظمیتبار رئیس اداره محیطزیست دریایی مازندران، از ادامهی پایشها و شناسایی 39 لاشه فوک تنها از ابتدای سال 1404 تاکنون خبر داده است. از میان آنها تنها روی یک قلاده کالبدگشایی شده و نتیجه آن هنوز منتشر نشده. کاظمیتبار تأکید کرده که مردم و مسافران در صورت مشاهده لاشه فوک، مراتب را از طریق سامانه 1540 اطلاع دهند.

فوک خزری، نماد زیستی دریا و نشانهی حیات خزر است. اگر این پستاندار خاص خاموش شود، گویی بخشی از حافظه طبیعی منطقه پاک خواهد شد؛ و با آن، هشدارهای زیستی نادیده گرفته میشوند. در حقیقت، مرگ فوک نشانهای از بروز بحرانهای عمیقتر در دل دریاست؛ بحرانی که اگر از آن غافل شویم، فردا نهتنها فوک، بلکه ماهی، پرنده و در نهایت انسان نیز قربانی خواهد شد.
اکنون، فرصتی طلایی برای همافزایی دولت، جامعه مدنی، نهادهای بینالمللی و دانشگاهها به وجود آمده است. سند حفاظت از فوک خزری باید از قالب روی کاغذ بیرون بیاید و به بدنه جامعه تزریق شود. این راه، دشوار اما شدنیست، اگر ارادهای جمعی در میان باشد.
خزر، در آستانه انتخابی تاریخی ایستاده: یا با طبیعتش صلح میکند و به بازسازی حیات تن میدهد، یا در مسیر نابودی تدریجی به پیش میرود. فوک خزری، آخرین فریاد این دریاست؛ باید آن را شنید.
